شبرنگ

 باران شدید روی گلبرگ گل رز سرخ میبارد .gif

 

عاشق                          عاشق تر

نبود در تار و پودش           ديدي گفت عاشقه عاشق

❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀  نبودش  ❀❀❀❀❀❀❀❀❀❀

امشب همه جا حرف  از آسمون و مهتابه  ،  تموم خونه ديدار اين خونه

فقط  خوابه ، تو كه رفتي هواي  خونه تب داره  ،  داره  از درو ديوارش غم

عشق تو مي باره ، دارم مي ميرم از بس غصه خوردم ،  بيا بر گرد تا ازعشقت

نمردم، همون كه فكر نمي كردي نمونده پيشت، ديدي رفت ودل ما رو سوزوندش

حيات خونه دل مي گه درخت ها همه خاموشن، به جاي كفتر و  گنجشك  كلاغاي

سياه پوشن ،  چراغ  خونه  خوابيده  توي  دنياي خاموشي  ،   ديگه  ساعت رو

طاقچه شده كارش فراموشي  ،  شده كارش فراموشي  ،  ديگه  بارون  نمي

باره  اگر چه  ابر سياه  ،  تو كه  نيستي  توي  اين خونه ،   ديگه  آشفته

بازاريست  ،  تموم  گل ها  خشكيدن مثل خار بيابون ها ،  ديگه  از

رنگ  و رو رفته ، كوچه و خيابون ها ،،،  من گفتم و يارم گفت

گفتيم و سفر كرديم،از دشت شقايق ها،با عشق گذركرديم

گفتم اگه من مردم ، چقدر به من وفاداري، عشقو

به فراموشي ،چند روزه تو مي سپاري

گفتم كه تو مي دوني،سرخاك

تو مي ميرم ، ولي

تا لحظه مردن

نمي گيرم

دل از

تو



           
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 23:58
باغبانک

این مطلب موید این است که اخلاق و مفاهیمی چون عشق ودوستی و...

در همه جا و همه ی زمان ها زیباست و این ها می تواند فصل مشترکی باشد

برای نزدیکی ما انسان ها به یکدیگر
 

 

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی

و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد

و اگر این‌گونه نیست، تنهایی‌ات کوتاه باشد

و پس از تنهایی‌ات، نفرت از کسی نیابی.

آرزومندم که این‌گونه پیش‌ نیاید، اما اگر پیش آمد،

بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی.

 

برایت هم‌چنان آرزو دارم

دوستانی داشته باشی،

که دست‌کم یکی در میان‌شان

بی‌تردید مورد اعتمادت باشد.

 

برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،

نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،

تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد،

که دست‌کم یکی از آنان اعتراضش به حق باشد،

تا که زیاده به خودت غره نشوی.
 

 

و نیز آرزومندم مفید فایده باشی،

 تا در لحظات سخت،

وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است.

همین مفید بودن، کافی باشد تا تو را سر پا نگه دارد.

 

هم‌چنین، برایت آرزومندم صبور باشی،

نه با کسانی که اشتباهات کوچک می‌کنند،

چون این کار ساده‌ای است،

بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران‌ناپذیر می‌کنند،

و با کاربرد درست صبوری‌ات، برای دیگران نمونه‌ شوی.

 

امیدوارم اگر جوان هستی،

خیلی به تعجیل، رسیده نشوی

و اگر رسیده‌ای، به جوان‌نمایی اصرار نورزی

و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی،

چرا که هر سنی، خوشی و ناخوشی خودش را دارد

و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند.

 

امیدوارم به پرنده‌ای دانه بدهی و به آوازش گوش کنی،

هنگامی که آوای سحرگاهی‌‌اش را سر می‌دهد ،

چرا که به این طریق

احساس زیبایی خواهی یافت، به رایگان.

امیدوارم که دانه‌ای هم بر خاک بفشانی،

هر چند خرد بوده باشد،

و با روییدنش همراه شوی،

تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد.

به علاوه، آرزومندم پول داشته باشی،

زیرا در عمل به آن نیازمندی

و برای اینکه سالی یک‌بار

پولت را جلوی رویت بگذاری و بگویی: «این مال من است»

فقط برای اینکه روشن کنی کدام‌تان ارباب دیگری است!

 

و در پایان، اگر مرد باشی،

آرزومندم زن خوبی داشته باشی

و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی،

که اگر فردا خسته باشید ، یا پس‌فردا شادمان

باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید.....

 

 ویکتور هوگوست

 

این ها بخشی از آرزوهایی هاست که می توانیم مانند یک دعای خیر

برای عزیزانی که دوستشان داریم ،داشته باشیم...



           
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 23:49
باغبانک

 

بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذرنگی،

بوی تند ماهی‌دودی وسط سفره‌ی نو،

بوی یاس جانماز ترمه‌ی مادربزرگ،

 

با اینا زمستونو سر می‌کنم،

با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!

شادی شکستن قلک پول،

وحشت کم شدن سکه‌ی عیدی از شمردن زیاد،

بوی اسکناس تانخورده‌ی لای کتاب،

 

با اینا زمستونو سر می‌کنم،

با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!

 

فکر قاشق زدن یه دختر چادرسیا،

شوق یک خیز بلند از روی بته‌های نور،

برق کفش جف‌شده تو گنجه‌ها،

 

با اینا زمستونو سر می‌کنم،

با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!

 

عشق یک ستاره ساختن با دولک،

ترس ناتموم گذاشتن جریمه‌های عید مدرسه،

بوی گل محمدی که خشک شده لای کتاب،

 

با اینا زمستونو سر می‌کنم،

با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم!

بوی باغ‌چه، بوی حوض، عطر خوب نذری،

شب جمعه پی فانوس توی کوچه گم شدن،

توی جوی لاجوردی هوس یه آب‌تنی،

 

با اینا زمستونو سر می‌کنم،

با اینا خسته‌گی‌مو در می‌کنم

              .:. فرهاد مهراد .:.



           
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 23:35
باغبانک

 افسوس ...

 

بهشت از دست آدم رفت از اون روزی که گندم خورد

 

ببین چی میشه اون کس که یه جو از حق مردم خورد

کسایی که تو این دنیا حساب ما رو پیچیدن

 

یه روزی هر کسی باشن حساباشونو پس می دن

عبادت از سر وحشت واسه عاشق عبادت نیست

 

پرستش راه تسکینه پرستیدن تجارت نیست

سر آزادگی مردن ته دلدادگی میشه

 

یه وقتایی تمام دین همین آزادگی میشه

 

 کنار سفره ی خالی یه دنیا آرزو چیدن

بفهمن آدمی یک عمر بهت گندم نشون می دن

 

نذار بازی کنن بازم برامون با همین نقشه

خدا هرگز کسایی رو که حق خوردن نمی بخشه

 

کسایی که به هر راهی دارن روزیتو می گیرن

گمونم یادشون رفته همه یک روز می میرن

 

جهان بدجور کوچیکه همه درگیر این دردیم

همه یک روز می فهمن چه جوری زندگی کردیم

 

محمد اصفهانی



           
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 23:28
باغبانک


 

سلام دوستان
آخر پاییز شد و همه دم میزنند از شمردن جوجه ها!!!!
اما تو بشمار
تعداد دل هایی را که به دست آورده ای....!

 

بشمار تعداد لبخند هایی که بر لب دوستانت نشانده ای...!
بشمار تعداد اشک هایی که بخاطر همدلی از سر شوق و یا غم ریخته ای...!
فصل زردی بود اما تو چقدر سبز بودی

 

وسر آخر بشمار تعداد دستهای نیازمندانی که گرفتی و تعداد قدمهایی که در کار خیر برداشتی ،

 

و همه اینها را که بشماری ، تعداد لبخندهای " آن یگانه " بدست می آید.

نگران جوجه ها هم نباش آن ها را بعدا با هم میشماریم
ودر آخر
" امید وارم همه ی لحظه های پایانی پاییزت "
"پر از خش خش آرزو های قشنگ باشد"
یلدا پیشاپیش بر همه ی مهندسین باغبانی اونم  از نوع88 تیش مبارک

ارسالی از خانم احمدی

 



           
چهار شنبه 29 آذر 1391برچسب:, :: 14:36
باغبانک

 

!!!وصیت نامه زیبای آلبرت انیشتین!!!

 

روزی فرا خواهد رسید که جسم من آنجا زیر ملحفه سفید پاکیزه‌ای که از چهار طرفش زیر تشک تخت بیمارستان رفته است، قرار می‌گیرد و آدم‌هایی که سخت مشغول زنده‌ها و مرده‌ها هستند از کنارم می‌گذرند.

آن لحظه فرا خواهد رسید که دکتر بگوید مغز من از کار افتاده است و به هزار علت دانسته و ندانسته زندگیم به پایان رسیده است.
در چنین روزی، تلاش نکنید به شکل مصنوعی و با استفاده از دستگاه، زندگیم را به من برگردانید و این را بستر مرگ من ندانید. بگذارید آن را بستر زندگی بنامم. بگذارید جسمم به دیگران کمک کند که به حیات خود ادامه دهند.
چشمهایم را به انسانی بدهید که هرگز طلوع آفتاب، چهره یک نوزاد و شکوه عشق را در چشم های یک زن ندیده است.
قلبم را به کسی هدیه بدهید که از قلب جز خاطره‌ی دردهایی پیاپی و آزار دهنده چیزی به یاد ندارد.
خونم را به نوجوانی بدهید که او را از تصادف ماشین بیرون کشیده‌اند و کمکش کنید تا زنده بماند تا نوه‌هایش را ببیند.
کلیه‌هایم را به کسی بدهید که زندگیش به ماشینی بستگی دارد که هر هفته خون او را تصفیه می‌کند.
استخوان‌هایم، عضلاتم، تک‌تک سلول‌هایم و اعصابم را بردارید و راهی پیدا کنید که آن‌ها را به پاهای یک کودک فلج پیوند بزنید.
هر گوشه از مغز مرا بکاوید، سلول‌هایم را اگر لازم شد، بردارید و بگذارید به رشد خود ادامه دهند تا به کمک آن‌ها پسرک لالی بتواند با صدای دو رگه فریاد بزند و دخترک ناشنوایی زمزمه باران را روی شیشه اتاقش بشنود.
آنچه را که از من باقی می‌ماند بسوزانید و خاکسترم را به دست باد بسپارید، تا گل‌ها بشکفند.
اگر قرار است چیزی از وجود مرا دفن کنید بگذارید خطاهایم، ضعفهایم و تعصباتم نسبت به همنوعانم دفن شوند.
گناهانم را به شیطان و روحم را به خدا بسپارید و اگر گاهی دوست داشتید یادم کنید.
عمل خیری انجام دهید، یا به کسی که نیازمند شماست، کلام محبت آمیزی بگویید.

اگر آنچه را که گفتم برایم انجام دهید، همیشه زنده خواهم ماند…

 



           
30 آذر 1391برچسب:, :: 19:56

تولید کولر دانشجویی در ایران !


هنر نزد ايرانيان است و بس !!!
 

کولر دانشجویی

 

با تلاش دانشجویان و مهندسین آینده جامعه ما ، در خوابگاه دانشجویی به خودکفایی در مونتاژ و تولید انبوه کولر رسیدیم!
این خبر را به همه جامعه دانشجویی تبریک میگیم :دی

هر گونه ایده برداری و استفاده از این طرح گرانبها ممنوع میباشد
و کلیه حقوق برای سازندگان محفوظ میباشد .

 



           
سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:, :: 18:43
باغبانک

دخترا همه سرشون تو ورقشونه و از هر 10000 نفر یه نفر بیکاره

ولی پسرا از هر 10000نفر یه نفر سرش تو ورقه خودشه

 

WWW.new030.loxblog.com/



           
سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:, :: 18:27
باغبانک

هیچ کس زنده نیست... همه مُردند


دوستی می گفت: خیلی سال پیش که دانشجو بودم، بعضی از اساتید عادت به حضور و غیاب

داشتند. تعدادی هم برای محکم کاری دو بار این کار را انجام می دادند، ابتدا و انتهای کلاس،

که مجبور باشی تمام ساعت را سر کلاس بنشینی. هم رشته ای داشتم که شیفته یکی از دختران

هم دوره اش بود. هر وقت این خانم سر کلاس حاضر بود، حتی اگر نصف کلاس غایب بودند،

جناب مجنون می گفت: استاد همه حاضرند! و بالعکس، اگر تنها غایب کلاس این خانم بود و

بس، می گفت: استاد امروز همه غایبند، هیچ کس نیامده!

در اواخر دوران تحصیل، باهم ازدواج کردند و دورادور می شنیدم که بسیار خوب و خوش

 

هستند. امروز خبردار شدم که آگهی ترحیم بانو را با این مضمون چاپ کرد است:

 

هیـــچ کس زنده نیست... همــه مُردند

 

 



           
25 آذر 1391برچسب:, :: 23:34

 

دوست دارید بعد از مرگ چی بشنوید؟

سه دوست در یک اتومبیل به مسافرت رفته بودند و

متاسفانه یک تصادف مرگبار باعث شد که هر سه در جا کشته شوند
یک لحظه بعد روح هر سه دم دروازه بهشت بود و
فرشته نگهبان بهشت داشت آماده می شد که آنها را به بهشت راه دهد...


یک سوال!!!
الان که هر سه تا دارین وارد بهشت می شین اونجا
روی زمین بدن هاتون روی برانکارد در حال تشییع شدن بسوی قبرستان است
و خانواده ها و دوستان در حال عزاداری در غم از دست دادن شما هستند
دوست دارین وقتی دارن از کنار جنازه راه می رن در مورد شما چی بگن؟

اولی گفت:
دوست دارم پشت سرم بگن که من جز بهترین پزشکان زمان خود بودم
و مرد بسیار خوب و عزیزی برای خانواده ام.

دومی گفت:
دوست دارم پشت سرم بگن که من جز بهترین معلم های زمان خود بودم
و توانسته ام اثر بسیار بزرگی روی آدمهای نسل بعد از خودم بگذارم.

سومی گفت: دوست دارم بگن:
نگاه کن داره تکون می خوره مثل اینکه زنده است...!

 



           
27 آذر 1391برچسب:, :: 23:8

به تازگی در کشور برزیل محققان گیاهی را کشف کردند که گوشت خوار است .

به گفته محققان این گیاه کرمهای کوچک زیر زمین را با برگهای چسبنده زیر زمینی خود به دام می اندازد و آنهارا میخورد .

عکس این گیاه گوشتخوار و توضیحات کاملتر در زیر آمده است .

 

132628017514 عکس گیاه گوشت خوار تازه کشف شده در برزیل

 

بر اساس گزارش منتشر شده در Proceedings of the National Academy of Sciences، اين گياه گلدار در خاکهاي ماسه‌اي در منطقه‌اي محدود از ساواناي استوايي سرادو در برزيل مي‌رويد.

اين گياه با نام Philcoxia minensis كه داراي برگهاي طبيعي بر روي زمين است تا انرژي را از خورشيد دريافت کرده و دي اکسيد کربن را به قند تبديل کند، داراي شبکه‌اي از برگهاي زير زمين است که بسيار ريز بوده و هر يک به اندازه سر يک سوزن هستند.

اين برگها داراي غده‌هايي هستند که ماده اي چسب مانند را ترشح مي کنند که نماتودهاي کوچک و کرمها را به دام مي اندازند.

رافائل اوليوريا، گياه‌شناس دانشگاه کمپيناس در سائوپائولو از کاشفان اين گياه مي‌گويد: هرگز گياهي با برگهاي زير زميني نديده بودم و اصلا چنين ويژگي بي معنا بود، زيرا برگهاي زير زميني نمي‌توانند نور خورشيد را جذب کنند و بر اين اساس فرضيه اي را مطرح کرديم مبني بر اين که برگهاي زير زميني از کارکرد ديگري برخوردارند.



           
شنبه 25 آذر 1391برچسب:, :: 22:26
باغبانک

روزی مردی عقربی رادیدکه دراب دستوپامیزند

اوتصمیم گرفت عقرب رانجات دهداماعقرب انگشت

اورانیش زد مردبازهم سعی کردتاعقرب راازاب بیرون بیاورد

اماعقرب باردیگراورانیش زد۰۰

رهگذری اورادیدوپرسیدجراعقربی راکه نیش میزندنجات میدهی؟

مردپاسخ داداین طبیعت عقرب است که نیش بزندولی طبیعت

من این است که عشق بورزم۰۰۰۰

تقدیم به کسانی که نیش عقرب هاازدوستان خودخوردندوحرف نزدند

ودوباره عشق ورزیدن۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰



           
جمعه 24 آذر 1391برچسب:, :: 19:46
باغبانک

 

 

با من باید ازدواج کنی !!!

 

عزیزم بگو هلو !!!

 

التماس یه شلوار لی به جوانان این دوره!

 

 

 



           
23 آذر 1391برچسب:, :: 21:34

تفاوت زمین خوردن دختروپسر  

پسر در حال دویدن
زااااارت (صدای زمین خوردن)
رفیق پسر: اوه اوه شاسکول چت شد؟ خاک بر سرت آبرومونو بردی الاغ، پاشو گمشو

(شپلخخخخخ "صدای پسگردنی)"
یک رهگذر: پسر جون حالت خوبه؟ چیزی مصرف کردی؟

یک خانوم جوان رهگذر: ایییییش پسر دس پا چلفتی خنگ!
................................................................................................

دختر در حال راه رفتن
دوفففففففسک (زمین خوردن به دلیل نقص فنی در قسمت پاشنه کفش)
رفیق دختر: آخ جیگرم خوبی فدات شم الهی بمیرم چی شدی تو یهو وااااااااااای
یک رهگذر: دخترم خوبی؟ فشارت افتاده؟ میخای برسونمت دکتری جایی

یک پسر جوان رهگذر: ای وای خانوم حالتون خوبه؟ دستتون بدین به من! من ماشینم همینجا پارکه یه لحظه وایسین با این وضع که دیگه نمیتونین پیاده برین!!!


 



           
22 آذر 1391برچسب:, :: 10:35


جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و بالحنی مودبانه گفت : ببخشید آقا , من میتونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم ؟

 

 

مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جاخورده بود , مثل آتشفشان ازجا دررفت و میان بازار و جمعیت , یقه جوان را گرفت و عصبانی طوری که رگ گردنش بیرون زده بود , او را به دیوار کوفت و فریاد زد :

 

 

مردیکه عوضی مگه خودت ناموس نداری ... میخوری تو و هفت جدآبادت ... خجالت نمیکشی ؟

 

 

جوان اما , خیلی آرام , بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد همانطور مودبانه و متین ادامه داد :

 

 

خیلی عذر میخوام فکر نمیکردم این همه عصبی و غیرتی بشین . دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت میبرن ؛ من گفتم حداقل ازشما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقه رو ول کنین ؛ ازخیرش گذشتم .

 

مرد خشکش زد . . . همانطور که یقه جوان را گرفته بود , آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد . . .

 



           
یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 15:2
باغبانک


دختر باناز به خدا گفت : چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان نکنم ؟

 

 

خدا گفت : زیبای من ؛ تو را فقط برای خودم آفریدم .

 

 

دخترک پشت چشمی نازک کرد و گفت : خدا که بخل  نمی ورزد ؛ بگذار آزاد باشم

 

 

" خدا چادر را به دخترک هدیه داد "

 

 

دخترک بابغض گفت : بااین ؟ اینطور که محدودترم . اصلا میخواهی زندانی ام کنی ؟ یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟

 

 

 

 



ادامه مطلب ...


           
یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 14:58
باغبانک

 

 


با توام دختر سرزمین من

 

 

آخ ببخشید باز جنسیتت را فراموش کردم

 

 

پسر سرزمین من

 

 

معلوم هست کجایی ؟ خیلی وقت است تو را گم کرده ایم

 

 

دیروز داشتی مردانه در میدان می جنگیدی

 

 

امروز در آرایشگاه ها ابرو برمیداری ؛ مو رنگ می کنی ؟

 

 

باتوام پسر سرزمین من

 

 

دختران سرزمین من نیاز به مردی دارند که محکم باشد ، قوی باشد ، در سختی ها و در دشواری ها همراهش باشد . آنقدر قوی باشد که همه دنیا در برابرش کم بیاورد

 

باتوام پسر سرزمین من

کمی آهسته برو

به کجا چنین شتابان ؟ . . .

 



           
یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 14:54
باغبانک



           
یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 14:53
باغبانک

 

 

یکی از مشاورین و جاسوسان کاخ سفید در گزارش خود نوشته است :


 

ما موفق شدیم چادر مشکی زن ایرانی را به چادر توری و گلدار تبدیل کنیم

 

 


چادر توری و گلدار زنان مسلمان را به مانتو تبدیل کنیم

 

 

 

مانتوهای بلند را به مانتوهای رنگین ، تنگ و خیلی کوتاه

 

 


و اکنون از حجاب یک زن مسلمان فقط یک روسری مانده است

 

 


آنان از اینکه با نامحرمان ارتباط داشته باشند ، شرمنده نیستند

 

 


از این شرمنده اند که در محیطی نتوانند با نامحرم ارتباط مستقیم برقرار کنند

 

 


اگر ما بتوانیم این روسری را هم از خانم های ایرانی بگیریم

 

 


چیزی از اسلام و انقلاب در ایران باقی نخواهد ماند

 

 


 

پس بیایید با پیروی نکردن از نفس خویش آرزوی دشمن را برآورده نکنیم.

 



           
یک شنبه 23 آذر 1391برچسب:, :: 14:51
باغبانک

و بیاد آور هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت :

" من در زمین جانشینی قرار خواهم داد "

سوره بقره - آیه 30



           
یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:, :: 14:48
باغبانک

امشب قاصدك خيالم را فوت كرده ام،

ديدمش،به سوى آسمان رفت،

ماه را پشت سر گذاشت و كهكشانها را رد خواهد كرد،

چشم انتظار باش!

نشانى تو را به اوداده ام همکلاسی من،

به او خوب گوش كن،

به تو خواهد گفت كه چه اندازه دوستت دارم. .

و منتظرت هستم

ای همکلاسی از غم نیاموختی وفا ؟

غم با همه بیگانگی هر شب به ما سر می زند

حداقل یه نیم نگاهی به این وبلاگ بنداز

با نظراتت دل منو شاد کن ای همکلاسی تنبل



           
شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 23:33
باغبانک

کشاورز خسیس

کشاورز خسیسی دارای یک مزرعه هندوانه بود.روزی متوجه شد که چند تا از بچه های آن منطقه به مزرعه اش می روند و هندوانه هایش را می خورند.

کشاورز فکر کرد که چه کاری می تواند بکند تا بچه ها را از این کار منصرف کند.نهایتا تصمیم گرفت که مطلبی بنویسد و بچه ها را از عواقب کارشان بترساند. او بر روی یک تابلو مطلب زیر را نوشت و در مزرعه نصب کرد.:

"تو جه! توجه! یکی از هندوانه های این مزرعه آلوده به سیانور است."

یک هفته بعد، کشاورز به مزرعه رفت و دید که هیچکدام از هندوانه هایش خورده نشده است، ولی یک نوشته دیگر در کنار تابلویش قرار داده شده است و روی آن نوشته شده که :

" اکنون دو هندوانه در مزرعه آلوده به
سیان
ور هستند!!"



           
18 آذر 1391برچسب:, :: 21:46

 

بیچاره این دخترها !!

 

 
بیچاره دخترا اگه خوشگل باشن می گن عجب جیگریه!

اگه زشت باشن می گن کی اینو می گیره!


اگه مودبانه حرف بزنن می گن چه لفظ قلم حرف می زنه!
اگه رک و راست باشن می گن چه بی حیاست!

اگه یه خورده فکر کنن می گن چقدر ناز می کنه!

اگه سری جواب بدن می گن منتظر بود!

اگه تند راه برن می گن داره می ره سر قرار!
اگه اروم راه برن می گن اومده بیرون دور بزنه ول بگرده!

اگه با تلفن کارتی حرف بزنن می گن با دوست پسرشه!
اگه خواستگارو رد کنه می گن یکی رو زیر سر داره!

اگه حرف شوهرو پیش بکشه می گن سر و گوشش می جنبه !
اگه به خودش برسه می گن دلش شوهر می خواد می خواد جلب توجه کنه !

اگه............چکار کنه بمیره خوبه؟

 



ادامه مطلب ...


           
18 آذر 1391برچسب:, :: 21:40

 باسلام


 دو دقیقه درس نخون نظرتو بده وبرو.

حتما توی نظرسنجی حاشیه وبلاگ شرکت کنید.



           
شنبه 18 آذر 1391برچسب:, :: 12:17
باغبانک

 

میخوام براتون داستان تعریف کنم:
یکی بود یکی نبود             
زیر گنبد کبود    
باغبانی هشتاد و هشتی بود           
که توش هیشکی با هیشکی رفیق نبود
همگی با هم و همه تنها بودن
تو دلهاشون صفا نبود

 



ادامه مطلب ...


           
چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, :: 14:19
باغبانک

 




برای آخرین بار ، خداکنه بباره
تو این شب کویری ، یه قطره از ستاره

همیشه بودی و من ، تو رو ندیدم انگار
بگو بگو که هستی ، برای آخرین بار

وقتی دوری ، تنهایی نزدیکه
قلبم بی تو ، میترسه ، تاریکه

چه لحظه ها که بی تو ، یکی یکی گذشتن
عمرمو بردن اما ، یه لحظه بر نگشتن

تو چشم من نگاه کن ، منو به گریه نسپار
حالا که با تو هستم ، برای اولین بار

 



           
15 آذر 1391برچسب:, :: 12:39



           
یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:, :: 19:21
باغبانک

درباره وبلاگ


این وبلاگ برای همه ی برو بچ باغبانی بخصوص 88 ته و صدالبته همه دوستانی که لطف میکنن و به ما سر میزنن. از همتون ممنونم.
آخرین مطالب
نويسندگان
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان همکلاسی و آدرس baghbaniha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.